- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
این قدر بین رفتن و مـانـدن نمان، بمان پیـرم مکن ز بارغمت ای جوان، بمان خورشید من به جانب مغرب روان مشو قــدری دگر به خـاطر این آسمان بمان مهمان نُـه بـهـار عـلـی پا مکـش ز باغ نــیــلــوفــر امــانــتــیِ بــاغـبـان بـمان ای دل شکسته آه تو ما را شکسته است ای پــرشکسته پر مکش از آشیان بمان دیگر محل به عرض سلامم نمی دهنــد ای هــم نشین این دل بی همـزبان بمان روی مـرا اگـر به زمـین می زنی بـزن اما بـیــا بـخــاطــر این کــودکـان بمان در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ایـنـقـدر بین رفـتن و مـانـدن نمان بمان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
گل، بر من و جوانی من گریه میکند بلـبل به خـسته جانی من گـریه میکند ازبس که هست غم به دلم، جای آه نیست مهـمان به میـزبانی من گـریه میکند از پا فـتـاده پا و ز کار اوفـتـاده دست بـازو به نــاتـوانـی من گـریـه میکند گــلهـای من هنــوز شکـوفا نگشتهاند شـبـنـم به بـاغـبـانی من گـریه میکند در هـر قـدم نشـیـنم و خیـزم میان راه پیری، بر این جوانی من گریه میکند گردون، که خود کمان شده با چشم ابرها بـر قـامـت کـمـانـی من گـریه میکند این آبشار نیست که ریزد که چشم کوه بر چهــره خــزانی من گــریه میکند فــردا مــدیــنـه نـشـنـود آوای گـریهام بر مــرگ نـاگـهـانی من گریه میکند
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای آفتاب روشنم ای همسـرم مـرو اینگونه از مقـابل چـشــم تـرم مـرو با تو تمام زندگیم بـوی سیب داشت ای مـیـوه بـهشتـی پـیـغـمـبـرم مـرو جان مـرا بگـیر خـدا حـافـظی مكن از روبـروی دیـدۀ نـا بــاورم مــرو تا قـول ماندن ازتو نگیرم نمی روم ای سـایـه بـلـنـد سـرم از سـرم مرو لطف شب عروسی دختر به مادراست پس لااقل به خاطر این دخترم مرو
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتش شده نگـاه به دور و برت کنی فکری برای این همه خاکسـترت کنی عـذر مـرا بـبــخــش، دوایـی نـداشتم تــا مـرهـم کـبـودی چـشـم تـرت کنـی امشب خودم برای تو نان می پزم ولی با شـرط اینکه نـذر تب پـیکـرت کنی مجبـور نـیستی، که بـرای دل عــلـی یک گوشه ای نشسته و چادر سرت کنی من قبله و تو در شرف روبه قبله ای پس واجب است روی به این همسرت کنی زحمت مکش خودم به حسین آب میدهم تو بهتر است، فکری برای پرت کنی من، زینب، حسن،همه ناراحت توایم وقـتش شده نـگـاه به دورو بـرت کنی
: امتیاز
|